موسوی -


ستمکار را چنین سوگند دهید ، اگر بایدش سوگند دادن : که او از حول و قوت خدا بیزار است ، چه او اگر به دروغ چنین سوگندى خورد در کیفرش شتاب شود ، و اگر سوگند خورد به خدایى که جز او خدایى نیست در کیفرش تعجیل نبایست چه او خدا را یگانه دانست . [نهج البلاغه]



نواهای دفاع مقدس

4:5 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- چهارشنبه 87 آذر 20


  • حضرت آیت الله خامنه ای [شعر]
  • کعبه دلها [دفاع مقدس]
  • ما یاوران قرآن [دفاع مقدس]
  • شب است و سکوت است و ... [دفاع مقدس]
  • سوی دیار عاشقان [دفاع مقدس]
  • ای لشگر صاحب الزمان [دفاع مقدس]
  • یاران چه غریبانه [دفاع مقدس]
  • یا حسین [دفاع مقدس]
  • میگذرد کاروان [دفاع مقدس]
  • با نوای کاروان [دفاع مقدس]
  • با اجازه تفنگ [دفاع مقدس]
  • ممد نبودی ببینی - اجرای جدید [دفاع مقدس]
  • کجائید ای شهیدان خدائی [دفاع مقدس]
  • ای دلاوران [دفاع مقدس]
  • ای مهدی صاحب زمان آماده ایم ... [دفاع مقدس]
  • جاده و اسب مهیاست ... [دفاع مقدس]
  • ممد نبودی ببینی [دفاع مقدس]
  • نجوا با شهیدان [دفاع مقدس]
  • هنگامه پیکار [دفاع مقدس]
    هنگامه پیکار
  • به هر کرانه خاک [دفاع مقدس]
    به هر کرانه خاک
  • یاری از قرآن [دفاع مقدس]
    یاری از قرآن
  • میدان نبرد [دفاع مقدس]
    میدان نبرد
  • فتح الفتوح [دفاع مقدس]
    فتح الفتوح
  • بزرگترین آرزو [دفاع مقدس]
    بزرگترین آرزو
  • خداحافظ رفیق [دفاع مقدس]
    خداحافظ رفیق
  • اخراجیها [دفاع مقدس]
    اخراجیها
  • باران [دفاع مقدس]
    باران
  • شهید [دفاع مقدس]
  • حاشیه اروند [دفاع مقدس]
  • همین جا بود که عاشورا تکرار می شد [دفاع مقدس]
  • جنگ ادامه دارد [دفاع مقدس]
  • شهید سید مرتضی آوینی

    عالم محضر شهداست [دفاع مقدس]
    شهید سید مرتضی آوینی

    شهری در آسمان [دفاع مقدس]
    شهری در آسمان شهید مرتضی آوینی روزهای اشغال خرمشهر...

    نامت ای بسیجی [دفاع مقدس]
    نامت ای بسیجی

    بازمانده [دفاع مقدس]
    بازمانده نویسنده و کارگردان: سیف الله داد موسیقی: مجید انتظامی

    از کرخه تا راین [دفاع مقدس]
    از کرخه تا راین کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا آهنگساز: مجید انتظامی

    سیمرغ [دفاع مقدس]
    سیمرغ

    بوی پیراهن یوسف [دفاع مقدس]
    بوی پیراهن یوسف کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا آهنگساز: مجید انتظامی

    خاک سرخ [دفاع مقدس]
    موسیقی متن فیلم خاک سرخ کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا آهنگساز: محمد رضا علیقلی

     


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    از امام حسین (ع

    4:0 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- چهارشنبه 87 آذر 20


    از امام حسین (ع)

    "محمدبن سنان" می‌گوید: «فطرس» نام فرشته‌ای است که خداوند بر او غضب کرد و جبرئیل این فرشته را نزد پیامبر آورد تا او را شفاعت کند. (چرا که خداوند بال‌های او را در هم کوبیده و او را در جزیره‌ای افکنده بود.)
    وقتی جبرئیل او را نزد پیامبر (ص) آورد، پیامبر به فطرس فرمود: «بال و پر خود را به گهواره‌ی حسین (ع) بمال.» او نیز چنین کرد. در همین حال خداوند بال و پر او را سالم کرد و او به همراه فرشتگان به جایگاهش بازگشت.
    به همین خاطر به امام حسین (ع) لقب «صاحب فطرس» داده شده است و از بین امامان دیگر، به امام جواد (ع) که واسطه‌ی شفا و درمانی بودند، نیز لقب شبیه «صاحب فطرس» داده شده است.

    منبع :کتاب بحارالانوارجلد50  
    راوی : محمدبن سنان

     


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    وصیت نامه

    3:57 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- چهارشنبه 87 آذر 20


    وصیت نامه
    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
    می‌خواهم زبان خامه را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را بر این سینه سفید منقّش کنم؛ اما قلم را توانایی این کار نیست. کاغذ را تحمل این نقش نیست.
    می‌خواهم امواج خروشان احساس را به مهار عقل در زندان تن محبوس کنم؛ اما عقل را توان به بند کشیدن دل نیست. تن را قدرت نگه داشتن روح نیست.
    چشمانم را می‌بندم.
    می‌خواهم تصویری از جمال رعنای یار را در ذهن تصور کنم؛ اما ذهن متصوّر چنین تصویری نیست. آن جمال زیبا را کسی قادر به تصویر نیست.
    می‌خواهم مرغ اندیشه را از پرواز در آسمان خون‌رنگ عشق باز دارم؛ اما او را هیچ قیدی قادر به مقید ساختن نیست. این آسمان خویشتن را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست.
    قلم را دوباره به چرخشی وامی‌دارم. امواج خیره سر احساس به ساحل اطمینان هجوم می‌آورند. آن یار رعنا تمام قد در تیغ قله عشق به تماشا ایستاده است. مرغ اندیشه به پرواز خویشتن ادامه می‌دهد. کاغذ از سیاهی قلم نقش می‌پذیرد. دل زبان گشوده که:
    ای نازنین دلبر. تو مرا هم‌چون شبنم صبحگاهی پاک خواسته بودی و من روسیاه، از نوک پا تا فرق سر. به تو خود حال مرا می‌بینی. شیطان را به دوستی برگزیدم و تو روزگارم را می‌بینی؛ ولی هرگز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده‌ام. هرگز از روی عمد بر خلاف دوستی‌ات عمل نکرده‌ام.
    هرگز ! خود می‌دانی حتی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود، فکر تو آن را تلخ می‌کرد که هرگز گناه لذّتی نداشته است.
    خود می‌دانی همواره پشیمان بودم؛ ولی چه کنم که بر وجود کثیفم شیطان تسلّط پیدا کرده بود. هر گاه خواسته بودم که رو به سویت نهم، این نفس مرا باز داشته و هر گاه به اهل این جا نظر داری و من سر از پا نشناخته، به این جا آمده‌ام. شتاب داشتم تا به این جا برسم پای برهنه، جامه‌دریده، چشم گریان، با تنی ریش به این جا رسیده‌ام.
    چشمانم کم‌سو گشته است. تنم زار گشته است. پاهایم مجروح است و دلم پریشان است. آیا تو مرا خواهی پذیرفت؟ آیا برای دیدنت حالی جز این می‌خواهی؟ آیا برای وصالت، مهریه‌ای بالاتر از این خواستاری؟
    پس کی بر من ناتوان نظرخواهی افکند؟
    ای خون، فوران کن!
    ای تن، پاره شو!
    ای چشم کور شو!
    بگذار دستانم بشکند؛ پاهایم قطع شود؛ مغزم پریشان شود. مگرتو این را نمی‌خواهی؟ مگر تو این را قبول نمی‌کنی؟ پس تو می‌گویی چه کنم؟ بهای دینت را، این جان ناقابل قرار داده‌ای؟
    پس ای خصم مرا بکش!
    بر درگهت انتظار تلخ است.
    برای دیدنت، انتظار سخت است.
    برای وصالت صبر نتوان کرد.
    مرا به انتظار مگذار.
    هر کسی خواسته است بر شیطان پشت پا زند، هر کسی خواسته است راه میان‌بُر را انتخاب کند، هر کسی خواسته است با تو دمساز شود، هر کسی خواسته است با تو هم‌سخن شود، به این جا شتافته است؛ و من نیز از آن‌ها تبعیت کرده‌ام.
    آیا مرا هم قبول خواهی کرد؟
    هیچ کس وقتی بدن پاره‌پاره‌ام را دید، گریه نکند! احدی وقتی چشم بر تن بی‌روحم دوخت، گریه نکند که این تن جز قفسی نیست که این پوست و استخوانی بیش نیست. این بدن پوسته صدفی بیش نیست. مرواریدش را تقدیم یار کرده‌ام و حقش هم همین است! بر من قبری نسازید!
    مرا از یادها ببرید!
    منی نبوده‌ام؛ منی وجود نداشته.
    منبع: روزنامه ی کثیرالانتشار

    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    تصاویر جدید

    3:29 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- چهارشنبه 87 آذر 20


     

     

     

     

     

     

     


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    دیدگاه های مقام معظم رهبری

    2:0 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- سه شنبه 87 آذر 12


    دیدگاه های مقام معظم رهبری

     

    شهادت

    ·         از خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست …

    ·         شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین کرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت

     

    دیدگاه های مقام معظم رهبری

    شهید

    ·         همه انسانها می میرند ولی شهیدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری  کردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.

    ·         مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به کسانی که در سایر کشورها در راه آرمانهای خود فداکاری می کنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.

    ·         مظهر قدرت ایران شهدا هستند.

    ·         هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.

     

    نقش شهیدان

    ·         شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.

    ·         ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از برکت خون پاک شهدای عزیزمان داریم.

    ·         خون شهیدان تضمین کننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند که مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.

    ·         خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند که به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملکت را حفظ کردند و حرکتی که آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.

    ·         چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداکاری شهدای ماست.

      

    تکریم شهیدان

    ·         وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است.

    ·         بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.

    ·         تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.

    ·         زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.

      

    جایگاه خانواده شهدا

    ·         خانواده شهید در اجتماع یک واژه افتخاز انگیز است.

    ·         خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.

    ·         امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت کرده اید که درجامعه ما شهادت، خسارت نیست …

    ·         شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یک امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است که یک پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    گناهان هفته

    1:45 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- سه شنبه 87 آذر 12


    صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود، جیب هایش را خالی کردیم. یک کاغذ جالب تویش پیدا کردیم


      گناهان هفته :


    شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل


    یکشنبه: زود تمام کردن نماز شب


    دوشنبه: فراموش کردن سجده شکر یومیه


    سه شنبه: شب بدون وضو خوابیدن


    چهار شنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن


    پنج شنبه: پیش دستی فرمانده در سلام کردن


    جمعه: تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه و رضایت دادن به هفت صد تا


    شادی روح همه شهیدان صلوات


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    خاطراتی ازجستجوی خاکی(تفحص)

    1:42 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- سه شنبه 87 آذر 12


    اوائل سال 72 در ارتفاع 112 فکه، همراه بچه ها توى راه کارى مى رفتیم جلو. حمید اشرفى دوربین در دست داشت و مدام عکس مى گرفت و به قول بچه ها صحنه ها را شکار مى کرد. به شیارى رسیدیم که عبور از آنجا را خطرناک تشخیص دادم. احتمالا آب باران بعضى مین ها را شسته و پائین آورده بود. بهتر دیدم که از روى یال یکى از تپه ها رد شویم. همین طور که داشتیم از یال، راه کار مى زدیم و جلو مى رفتیم، به یک مین والمرى برخوردم که درست وسط راه کار قرار داشت. یک ترکش خمپاره خورده بود به کلاهک و شاخک هاى مین و آن را کج کرده بود. اشرفى پرید جلو و گفت که بگذارم او مین را ببرد. خنده اى کردم و گفتم: «پدر آمرزیده... بزرگترى گفتند، کوچکترى گفتند، برو عقب».
    بچه ها را هدایت کردم به پائین یال و دراز کشیدند، که اگر زد، ترکشش به آنها نخورد و هر بلایى هست سر خودم یکى بیاید. به قول بچه ها ایثارگر شده بودم.
    بچه ها که دور شدند، خیلى آرام با سرنیزه خاک هاى اطراف مین را خالى کردم و آن را برداشتم. مین خیلى حساس شده بود و با کوچکترین لغزش امکان زدن وجود داشت. رفتم که آن را ببرم وسط شیار، در جایى بگذارم که محل گذر نباشد تا کسى آسیب نبیند. توى حال خودم بودم، با آن احتیاط و حساسیت، آرام آرام، قدم برداشتم. در حالى که نگاهم به مین بود، مواظب جلوى پایم بودم تا سنگ یا چیزى نباشد که پایم به آن گیر کند و بیفتم زمین و...
    حمید اشرفى در گوشه اى به کمین نشسته بود که عکس بگیرد. حالا یا به قول بچه ها منتظر بود مین در دست من منفجر شود و یک صحنه جالب بگیرد، یا اینکه صحنه برایش جالب آمده بود و مى خواست آن را ثبت کند. به نظر او صحنه قشنگى بود و مى خواست آن را شکار کند.
    یک لحظه چرخیدم که به طرف شیار بروم و مین را آنجا بگذارم. ناگهان با صداى شاتر دوربین حمید که اتوماتیک بود و صداى «قیژه» زیادى مى داد، دلم خالى شد. یک آن موهاى بدنم سیخ شدند. بدنم سرد شد. احساس کردم مین توى دستم منفجر شده، درجا میخکوب شدم. قلبم داشت از جا کنده مى شد. حالم که سرجا آمد فهمیدم صداى دوربین آقا حمیده بوده. نگاهى که به دستهایم انداختم، تازه متوجه شدم مین از دستم رها نشده است. شروع کردم به داد و فریاد سر او. گفتم: «لامصب فهمیدى چى شد؟ نزدیک بود مین را بیندازم زمین». خندید و گفت: «حیف شد مى توانست صحنه قشنگى باشد».
    حالا من داشتم حرص مى خوردم، کفرم درآمده بود. او خونسرد دنبال سوژه مى گشت. شدت ضربان قلبم بالا رفته بود، احساس کردم قلبم در سرم مى زند. زانوهایم دیگر توان حرکت نداشتند. بدجورى شل شده بودم، چون یک لحظه همه چیز را تمام شده احساس کردم. تازه فهمیدم هنوز براى شهادت آماده نیستم. آن عکس بعدها چاپ شد و صحنه جالبى هم شده، در عکس برافروختگى چهره ام بسیار نمایان است. هرگاه به آن نگاه مى کنم، سعى مى کنم نگاهى به درون خودم بیندازم. آیا هنوز آن اضطراب و آشفتگى را دارم یا نه. ولى هر بار که چشمم به آن عکس مى خورد یک لحظه مکث مى کنم.
    آن روز ده دقیقه اى سرجایم نشستم تا حالم جا بیاید، بعد مین را بردم توى شیار گذاشتم.


     

    شادی روح شهدا صلوات


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    سردار شهید سید حسین موسویان

    5:22 عصر -_-_-_-الیگودرز_-_-_- یکشنبه 87 آذر 10


    سردار شهید سید حسین موسویان

    سردار شهید سید حسین موسویان


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    نماهنگ

    9:46 صبح -_-_-_-الیگودرز_-_-_- دوشنبه 87 آذر 4


    نماهنک - در فراق دوست - با صدای مسعود کرامتی
    محمد نبودی ببینی
    محمد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته، خون شهدا جاودان گشته - آه و واویلا، کو جهان آرا
    نمایه: در رابطه با شهید محمد جهان آرا

     

     

    نماهنگ - مثنوی شهادت - حاج صادق آهنگران
    کجا رفتید شورآفرینان عشق - علمدار و مردان و اسیران عشق
    کجا رفت تاثیر سوز دعا - کجایند مردان بی ادعا
    نمایه: یاد و خاطره یک بسیجی از جبهه

     
     

     نماهنگ - کجائید ای شهیدان خدایی
    کجائید ای شهیدان خدایی - بلاجویان دشت کربلایی
    کجائید ای شهیدان خدایی - بلاجویان دشت کربلایی
    نمایه: تشییع پیکر پاک شهدا

     
     

     

    نماهنگ - یاد ایام - با صدای محمدرضا شجریان
    یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم - در میان لاله و گل آشیانی داشتم
    گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار - یاد آن سرو روان اشک روانی داشتم
    نمایه:


    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    ترکشهای سرکش

    9:42 صبح -_-_-_-الیگودرز_-_-_- دوشنبه 87 آذر 4


    ترکش‌های سرکش

    می‌دونم دارید این روزها سرکشی می‌کنید. می‌خواهید خودی نشون بدید. می‌خواهید به من بگید دیدی سر حرفت نبودی و نتونستی تحملمان کنی. کور خوندید. اون وقتی که اومدید، سرخ بودید و پنجه‌هامو متلاشی کردید. من که با شماها کاری ندارم. چه شب‌هایی که تا صبح نخوابیدم. براتون گفته بودم از اون شبی که به مهمانی تنم اومدید. تازه تقصیر من که نبود. اگه دست من بود، می‌بردمتون بهشت؛ تو آسمون. خدا خواست که با شما باشم. بودم، اما حالا دارید سرکشی می‌کنید؛ لابد پیش خودتون می‌گید عجب آدم پوست‌کلفتی هست این مرد. این‌همه تنش‌رو تکه‌تکه کردیم، اما...

    حق دارم دستم رو قایمش کنم. شما که جاتون بد نیست. به شما که بد نمی‌گذره. حالا زدید به سیم آخرو می‌خواهید کار رو یکسره کنید؟ خوب، من تا آخرش ایستادم. من باید بنالم. من باید رنج درد شما رو تابلو کنم. تحمل شما که برام خیلی آسونه، اما تحمل خیلی از آدم‌ها که سروته‌شون پشیزی نمی‌ارزه، سخته؛ آدمها این آدمای متقلّب و متظاهر و هیچی نفهم که از درد و رنج چیزی نمی‌فهمن.

    خنده داره. می‌خواهید چی رو به من ثابت کنید؟ مردانگی، وفا یا بی‌وفایی رو؟ غصه نخورید. من تا آخرش با شما هستم؛ تا بهشت.

    دست نوشته ای از یک جانباز

     

     

    نوشته شده توسط : موسوی


    نظرات شما ()


    <      1   2   3      >


    : آمار وبلاگ:

    بازدید امروز: 7 بازدید

    بازدید دیروز: 12 بازدید

    کل بازدیدها: 30160 بازدید


    : منوی اصلی :

    پست الکترونیک

    ورود به بخش مدیریت

    صفحه اصلی

     RSS 


    : لوگوی وبلاگ :

    موسوی -



    : درباره من :

    موسوی -
    موسوی
    وبلاگ شهدای گمنام شهرستان الیگودرز


    : پیوندهای روزانه :





    : لینکدونی :




    : تصاویر منتخب; :


    ت
    ن
    الیگودرز
    ال
    ییی



    : موضوعات مطالب :



    : موضوعات وبلاگ :



    : آرشیو یادداشت ها :

    شهدا
    رهبری و شهدا
    نواهای دفاع مقدس(بانک صوت)
    ائمه اطهار
    تصاویر
    نماهنگ (کلیپ)
    ترکشهای سر کش


    : جستجو در وبلاگ:




    : عضویت در خبرنامه :

     


    -----
    نیازمندیها و آگهی رایگان درجه1